مختلف
افسردگی چیزی نیست جز شور و شوقی فرو مرده. هر موجودی می تواند عریان باشد و هر هیجانی سرشار. هیجانات من همچون مذهبی پذیرنده است. می توانی این را درک کنی:هر احساسی "حضوری"بی منتهاست. راه رفتن هر جا که راهی در پیش رویم گشوده می شد، غنودن،هر جا که سایه ای مرا به خود می خواند، شنا کردن،در کران? آبهای ژرف؛ عشق ورزی یا خواب در کنارهربستری. به هر چیزی جسورانه دست یازیده ام و در هر چیزی که آرزویم را بر انگیخته است،برای خود حقی قائل شده ام.{وانگهی انچه آرزویش را داریم بیشتر عشق است تا تصاحب!} آه کاش همه چیز در برابرم چون رنگین کمانی رنگارنگ شود؛کاشکی هر زیبایی جام? عشق مرا به تن کند و نقشی از آن به خود گیرد.
:قالبساز: :بهاربیست: |